اصولگرایان و اصول مدیریت

ساخت وبلاگ

همیشه پس ازانتخاب ریاست جمهوری یکی ازچالشها ، چیدمان کابینه و انتخاب وزرا ومعرفی آنان به مجلس برای رای گیری وهمچنین انتصاب معاونین رییس جمهوری بوده و هست ـ. درهرنظام مردم سالار و دمکراتیک این بحثها وجود دارد ورسانه ها به این امرمیپردازند. این اظهارنظرها وتضارب افکارودیدگاهها نه تنهاعیب وایرادی نداردبلکه مفیدهم هست و رییس جمهورمنتخب واحزاب وتشکلهای پیروز میتوانندبعنوان یک فرصت از نظرات وپیشنهادات وحتی انتقادات سازنده درراستای اتخاذ بهینه سازی درتصمیم گیری استفاده کنند ـ امااگر جناح اقلیت ازاهرمهای مختلف برای ورود نیروهای خود ولو نیروهای توانمند استفاده کند وبه نوعی خارج ازچارچوبهای پذیرفته شده درعرف سیاسی و اصول دمکراسی بردولت فشار واردکند بیشترین آسیب به دلایلی که توضیخ خواهم داد به خودشان واردمیشود ـ وقتیکه کاندیداهایی بادیدگاهها وتفکرات متفاوت ازهم پابه عرصه انتخابات میگذارند وخودرادرمعرض قضاوت و رأی مردم میگذارندو دریک فضای رقابتی و آزاد به صراحت دیدگاههای خودرامطرح میکنند ومناظره میکنند دیدگاههای آنها درتمام اموربرای مردم روشن ومبرهن است ومردم آزادانه رای خودرابه صندوق می اندازند وبا فاصله زیادومعنادار به یک تفکرخاصی رای میدهندوآنراترجیح داده و برمیگزینند عقل وعرف وقانون واصول دمکراسی حکم میکند که کارگزاران عالیرتبه و مدیران عالی از طیف وجریانی باشدکه برنده انتخابات بوده ـ دکتر روحانی باشعارها اهداف وبرنامه هایی برای عملیاتی کردن آن شعارها واردمیدان شدکه موردقبول طیف اصلاح طلبان بود وحال نوبت کاروعمل به وعده هاست ومحقق شدن شعارهاواهداف منوط به مدیریت قوی وکارآمداست ـ همه امورکشور براساس یک ساختاربه قسمتهای مختلف تقسیم شده که این ساختارمدیریتی هرمی شکل درقالب هیات دولت شکل میگیرد وسپس به رده ها وسطوح پایین تر مدیریتی تقسیم میشود ـ دولت تاپایین ترین سطح سازمان ومدیریت که دربخشهاودهستانهاست تشکیلات سازمانی داردوبراساس تمرکزوعدم تمرکزمدیریتی وظایف وحدوداختیارات مشخص وبراساس آن کشور اداره میشود ـ درسطوح کلان مدیریتی دولت خط مشی گذاری میکند واین خط مشی بسان یک چتر بالای سر تمام سطوح مدیریتی قراردارد وبرای عملیاتی شدن استراتژیهایی ترسیم میشود ـ اجرای خط مشیهای دولت و تصمیم گیری ومدیریت استراتژیک توسط هیات دولت ترسیم میشود و هرچه به سطوح پایین تر میرسیم اختیارات وتصمیم گیریها محدودتر میشود ـ پس میبینم که برای اداره کشور بایدبهترین خط مشی گذاری و بهترین استراتژی پیاده شود تادرسایه آن بهترین تصمیمات اتخاذ وبهترین نتیجه عایدشود و دراین صورت است که کشور توسعه یافته ومردم زندگی بهتری خواهند داشت ـ مدیران کلان تصمیم گیران اصلی و استراتژیستهای دولت هستند و ضمن خط مشی گذاری عمومی مجری سیاستهای دولت هستند ـ درمدیریت دولتی سیاست و اداره درهم تنیده و بقول پروفسور پل اپل بی جدایی نا پذیر و تفکیک ناپذیرند ـ

سوال؟؟ چه کسانی شایستگی لازم را برای ایجاد خط مشی و سیاستگذاری برای یک دولت بر آمده ازمتن مردم را دارند؟ کسانیکه باتمام وجودشعارهای دولت راقبول دارند و رویکرد اصلاح طلبانه بارییس دولت دارند یا کسانیکه نه تنهابااین دولت وشعارها وبرنامه های آن هیچ سنخیتی ندارند بلکه راه و هدف و برنامه دولت را به چالش کشیدند و آن را مضر به حال کشور وملت میدانند و مبلغ سیاستهای کاندیدایی بودند که مورد اقبال عمومی واقع نشد؟  باکدام اصول و منطق میخواهند پستهای کلیدی و مدیریتهای کلان درمرکز و استانها را به عهده بگیرند؟ کسانیکه سیاستهای دولت راقبول ندارند چگونه میخواهند بعنوان نماینده دولت وکارگزار ارشد دولت برنامه های دولت را عملیاتی کنند؟ همانگونه که ذکر شد سیاستگذاری وخط مشی گذاری و اداره جدایی ناپذیر و غیرقابل تفکیک هستند ـ اگر اصول گرایان به اصول خود پایبندباشند و اصول مدیریت را بدانند حتی به فرض اگر دولت از آنان بخواهد که درکابینه قرارگیرند خودشان باید قبول نکنند ـ نکته دیگری که ذکر آن خالی ازلطف نیست این است که آنان نگاهی به ترکیب کابینه و حتی مدیران دست دوم و سوم و رؤسای ادارات شهرستانها در دولت مهرورز بکنند و خود به قضاوت بنشینند ـ عزیزان اصولگرا سطح توقع و انتظارخود را رئالیستی کنند و به این هم فکرکنند که اگر روزی در یک انتخابات سالم و رقابتی نظرمردم رابسوی خود جلب کرده و پیروز میدان شدند این سخنان و انتظارات خود را به یاد بیاورند و ازهمین الان پاسخی منطقی برای آن فراهم کنند ـ هدف اصلی سیاست به قدرت رسیدن است پس اگر یک گروه سیاسی بنام اصلاح طلبان پیروزشدندوبه قدرت رسیدند به دنبال تثبیت قدرت خود هستند وسعی برآن دارند که بااستفاده ازنیروهای متخصص و اصلاح طلب مدیریتی کارآمددلشته باشندتامقبولیت خودراحفظ کرده و افزایش دهند و بعدازاین نیز دولت را از آن خود کنند ـ چنانچه گروه مقابل دربیرون از بدنه دولت قرارنگیرد.

که دولت را نقد کند و برنامه هایی برای پیروزی در دوره بعد داشته باشد دچار یک پارادوکس میشود ـ اگراصراربرحضورپررنگ درکابینه و سایرپستهای کلیدی ومدیریت ارشد کشورشود وبه فرض که دولت هم بپذیرد و باتمام توان برای کارآمدی دولت کارکند دراین صورت نمیتواند دولتی که درآن لست را نقد کند و ازطرفی کارآمدی دولت منجربه تقویت مقبولیت آن ودرقدرت ماندن در ادوار بعدی میشود آیا این وضعیت درتضاد با رویکردآنان نیست؟ آیا تن به شکست داده و دیگر با جریان حاکم رقابت نمیکنند که قطعا جواب منفی است ـ شق دیگر این است که بخواهند وارد دولت بشوند اما کارآمدنباشند و ضعیف عمل کنند تا دولت دچار مشکل شود که این هم با اصول اخلاقی و  عقل و منطق و اصول اصولگرایان جور در نمیآید.  پس بهترین شیوه برای هردوجناح این است که اصول گرایان به اصول خودپایبند باشند و در بیرون ازبدنه مدیریتی کلان کشور اقدامات دولت را رصد و به نقدمنصفانه دولت و ارایه دیدگاهها و برنامه های خود بپردازد و ضعفهای خودراپیدا و برطرف نماید و برای یک رقابت عادلانه و سالم و اخلاقی مهیا کند که اگر چتین کنند و این مسیرصواب راپیشه نمایند این بهانه هم برداشته میشود که دولت بگوید نگذاشتند که کار کتیم ـ  رییس جمهور هم به اصول اصلاح طلبی خود پایبند و برعهدخودبامردم استوار و براساس اصول مدیریت شایسته سالاری را سرلوحه کارخویش قرارداده و از مدیران دلسوز و همسو ومتعهدومتخصص استفاده کند تا بتواند مقبولیت جریان پیروز را حفظ و تقویت نماید ـ اگر دوجریان عمده کشور به این اصول پایبند باشند پیروزی اصلی از آن مردم است. ـ انشااله که چتین باد.

نوشته شده توسط استاد علی کرد در ساعت 14:43 | لینک  | 
تدبیرگاه...
ما را در سایت تدبیرگاه دنبال می کنید

برچسب : اصولگرایان,اصول,مدیریت, نویسنده : etadbirgah3 بازدید : 143 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04